«دوران عاشقی» را می توان به نوعی ادامه دهنده فیلم «چهل سالگی» علیرضا رئیسیان دانست. اگرچه اثر قبلی فیلمساز روایتی از یک عشق کهنه بود که در سن چهل سالگی سر باز کرده است و با توجه به اعمال و رفتار شخصیت های فیلمنامه داستان فیلم ادامه میافت و در فیلم جدید او خبری از این قضیه نیست! اما در «دوران عاشقی» روایتی از یک مثلث عاشقانه در کنار روایتی داستانی که پتانسیل چندانی برای بدل شدن به یک فیلم بلند سینمایی را نداشته دیده می شود که در نهایت کارگردان روی فیلم و شخصیت های فیلمنامه قضاوتی نداشته و قضاوت اینکه کدامیک از این شخصیت ها در این راس سه ضلع مثلث محکوم و کدامیک هستند را بر عهده مخاطب می گذارد.
از سوی دیگر رئیسیان در این فیلم به دلیلی نامعلوم سعی کرده تا مشکلات و دغدغه های اجتماعی مردم را به صورت کاملاً شعارگونه و کلیشه ای مورد بررسی خود قرار دهد که اغلب آن ها در زمینه مشکلات و مسائل زناشویی هستند هرچند که وی گریزی به سایر بزهکاری های اجتماعی از جمله دزدی و... نیز می زند و تا حدودی می خواهد جامعه را سیاه و سرد نشان دهد. شخصیت های فیلم به نوعی پیش برنده وقایع فیلم هستند و این اثر به نوعی شخصیت محور محسوب می شود. مشکلات مطروحه در این فیلم هرچند که می تواند در جامعه فراگیر باشد اما اساساً ورود و حل آن ها در فیلم منطقی نیست و هیچ گونه روایت علت و معلولی درستی در روند فیلم دیده نمی شود.
فیلمساز در این اثر همواره سعی داشته مشکلات مربوط به خانواده ها و گسست های عاطفی میان زوجین در جامعه امروز ایران را به نمایش بگذارد که به دلایل مختلف به ویژه گرایش به سمت کلیشه پردازی و رفتن به سمت فیلم های «تین ایجیری» و جوان پسند از این مهم بازمانده است. ورود فیلمساز به مسائل حاشیه ای در خرده پیرنگ های فیلمنامه از جمله مسئله تغییر جنسیت، سرقت و امثالهم نه تنها پیشبردی در پیشرفت دارم ندارد بلکه با توجه به فیلمنامه در هم تنیده شده و چند لایه این اثر باعث عدم دیده شدن بار معنایی مورد نظر فیلمساز شده است چرا که به حد کافی در این فیلم روابط میان آدم ها در هم تنیده شده نشان داده می شوند و دیگر ورود به بحث های حاشیه ای مخاطب را از ادامه تماشای فیلم خسته و دلزده می سازد.
«دوران عاشقی» می توانست روایت سرراستی داشته باشد اما فیلمساز از یک سو گرایشی به سمت فیلم های مدرن پیدا کرده و از سوی دیگر نقبی به فیلمفارسی های دهه ۴۰ و ۵۰ زده است و به خصوص در پایان فیلم وقتی که دو «هوو» به یکدیگر می رسند با بیان یک سری جملات عجیبی که نمونه آن را در «متروپل» مسعود کیمیایی می توان یافت اثر خود را مانند تمامی فیلمفارسی های دیگر به صورت پایان خوش به اتمام می رساند. وجود سکانس های متعدد شماری از جمله های شعاری به ویژه جایی که لیلا حاتمی سارق اتوموبیل خود را مورد بخشش قرار داده و پدرش به او می گوید: «تو با این کارت روح آن جوان را خریدی!» فیلم را درست در ورطه فیلم های شعاری و کلیشه ای مبتذل فرو می برد!
اینکه فیلمساز اهداف و ایده های دراماتیک خود را از روی برخی فیلم های غربی به صورت نعل به نعل کپی برداری کرده است نکته غیر قابل انکاری است. مبحث اصلی «دوارن عاشقی» قطعاً «خیانت» است که می تواند به عنوان یک موضوع بشری در سراسر دنیا وجود داشته و در هنر هفتم نیز به آن پرداخته شود اما اینکه چنین موضوعی در جامعه اسلامی ما تا چه حد می تواند جای کار داشته مورد استقبال قرار بگیرد جای سوال است!
فیلم «دوران عاشقی» قصه زندگی آدمی است که در موقعیت خاصی قرار میگیرد و به اصطلاح مجبور میشود بر سر یک دو راهی دست به انتخاب بزند و این آدم برای انتخاب راه درست دچار چالش درونی میشود و اتفاقاتی رخ میدهد که مطابق میلش نیست. زوجی جوان که زن به وکیل زبده ای است و مرد نیز کار تجاری انجام می دهد به دلیل خیانت مرد با یکدیگر دچار تنش می شوند و داستان فیلم سرانجام بی هیچ نتیجه ای به پایان می رسد.
از لحاظ تکنیکی نیز این اثر دچار مشکلات فراوانی است. «دوران عاشقی» به ویژه در بحث فیلمبردای دچار اشکالات عدیده است و تکنیک دوربین روی دست و سیال که در این اثر مورد بهره برداری قرار گرفته است به شدت در سالن سینما برای مخاطب سردرد و سرگیجه را به همراه دارد.
از سوی دیگر رئیسیان نیز مانند اغلب فیلمسازان جشنواره سی و سوم از بازیگران چهره ای مانند لیلا حاتمی و شهاب حسینی برای نقش های اصلی فیلمش استفاده کرده است تا شاید به این ترفند بتواند مخاطبان را به سالن های سینما بکشاند غافل از آنکه مخاطب به دلیل فیلمنامه ضعیف اثر استقبال چندانی از آن نخواهد داشت.
ارسال نظر